ناگفته های قشنگ می نویسم از تو...از خودم...از ساعت ها...چه زیباست این سرنوشت...
|
خب خب خب سلاااام...سلامی به گرمی همین هوا....هههه...دوس داشتم هوا خنک تر می بود. رفتم نمایشگاه بین المللی...رفتم قسمت اموزشی...مشاوره...اقا بهم گفت ببین 4 سال دیگ هم همین جایی که الان هستی خواهی بود....بهش گفتم چرا به اینجا رسیدم؟گفتم من نمیدونم...خودت میدونی....خودت بهتر از هر کسی میدونی....راست میگفت 3 روز مدام نوشتم....ایراد کارم رو فهمیدم.... الان هم در صدد رفع ایراد کارم هستم....مطمینم موفق میشم....اومدم همین ها رو بگم و برم.....حرف خوبی زد....به دردت گوش کن...هم معلمه تاریخه هم پیش گو... من هر کاری میکردم دوبار همین جا بودم. خداکنه تا ته این راهو برم. [ دوشنبه 98/2/16 ] [ 11:43 صبح ] [ معمار ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |